۱۳۹۰ مهر ۱۰, یکشنبه

شد خزان:‌یک اجرا و دو نگاه

نگاه اول:
اسکوییزاده لحظههای زیبایی آفرید که در اجرای سنتی این اثر وجود ندارند. به نظرم پشت این کار فکر  و منطق وجود داشت. اما آفرینش این زیباییها به قیمت از دست دادن زیباییهای آشنای این اثر تموم شد. از اون زیر بمهایی که شنوندهایرانی موقع شنیدنش چمشمشو میبنده و میخواد که ملودی بره تو جونش و کارشو بکنه خبری نیست.
دستگاه همایون در کمتر از ۴-۵ نت خودشو با تمام ابهتش نمایان میکنهاما این اثر طوری هست (حتی در قسمت تک نوازی سنتور) که اگه آدم موقع گوش دادن بهش دنبال نشانههای دستگاه همایون نگرده، و منتظر اون فراز و فرودهای مخصوص همایون نباشه، شاید اصلا متوجه نشه که این دستگاه همایونه
صدای سنتور اسکویی زاده هم عجیب بود، شاید بخاطر صدا برداریاش بودهباشه
نگاه دوم: تهاجم فرهنگی غرب
در این اثر عده‌ای از دانشجویان دانشکده موسیقی UCSB رو می‌بینیم که به یاد گیری موسیقی ایرانی مشغولند و اجراش ‌کنند. این نمونه‌ای از تهاجم فرهنگی غرب است! یادمه که یک سال عید تلویزیون ج.ا برنامه‌ طنزی تهیه کرده‌ بود که در آن یک عده از بازیگران جلف صدا و سیمای رهبر دور هم جمع شده بودند و شعر و ملودی همین آهنگ رو دستمایه  هزل و هجو قرار داده بودند. این همون صدا و سیماییه که طبل جنگ بر علیه اون چیزی که اسمشو شبیخون فرهنگی غرب گذاشته می‌کوبه. برای اینکه معنی تهاجم فرهنگی رو هم بفهمیم  لازمه قسمتی از سخنان رهبر ایران که مولف واژه «شبیخون فرهنگی » رو در باره موسیقی خودمون بشنویم (هرچند بنده اشمئزاز دارم که ویدئویی از این شخص رو در یادداشتهام قرار بدم، ولی چون سخن از ریاست، سخن از فضاحت است، سخن از بی‌فکری، و خیانت است باید به چهره، گفتار و افکار این فرداستناد کرد)



۱۳۹۰ شهریور ۶, یکشنبه

معنی تحصیلات عالیه در ایران

جناب آقای دکتر آقاجانی
مشاور محترم وزیر و مدیر کل دفتر وزارتی و روابط عموم
سلام علیکم
احتراما بازگشت به نامه شماره ۲۹۵۳۹۰ مورخ۴-۸-۸۹در خصوص آقای دکتر عباس احمدی اصل (زحمتکش) دستیار رشته داخلی سال ۲دانشگاه علوم پزشکی شیراز به استحضار می‌رساند با توجه به اینکه منطقه محروم لامرد با کمبود متخصص در رشته قلب مواجه می‌باشدو نظر به نیاز آن شهرستان به نیروی بومی و موافقت این دانشگاه خواهشمند است در صورت امکان نسبت به تغییر رشته ایشان به رشته قلب مساعدت و دستور مقتضی مبذول فرمایید. ضمنا نامبرده جانباز ۳۰٪ شیمیایی و ۳۸ ماه حضور در جبهه و برادر شهید می‌باشد که توانایی تحصیل در رشته داخلی را ندارد.
دکتر محمد هادی ایمانیه
رئیس دانشگاه و قائم مقام وزیر در استان

۱۳۹۰ شهریور ۲, چهارشنبه

بحران حقایق دست ساز: از مصاحبه «نوروز»‌ با کیمیایی

ماخذ:http://passionofanna.wordpress.com/2011/08/22/بازخوانی-گفت-و-گوی-روزنامه-نوروز-با-مسع/
حجتی: اما شما به علت رنج اشاره نکردید. گویا از دستیار و یا دستیاران خودتان در مقطعی رنجیده اید و لطمه ای که از آن ناحیه خوردید هنوز بر شما سنگینی می کند.
کیمیایی: بله، من لطمه خوردم. چون پرسیدید پاسخ می دهم. من دیدم «اودیپ» می تواند واقعیت داشته باشد. من دیدم که می شود بخاطر یک نان پای شما را برید. باور کنید که این را من دیدم! من در قصه ها می خواندم، در قصه های انگلیسی می خواندم. من زبان انگلیسی نمی دانم، به زبان انگلیسی نخوانده ام. اما خوانده ام. در همین داستان های خودمان هم خوانده ام.
در همین داستان های خودمان خوانده ام. لابد شما هم شنیده اید که پادشاهی در گذشته مناره ای از «چشم» برپا می کرده است. او در واقع از نگاه همه انسانها مناره می ساخته است. شما اینها را باور نمی کنید، اما من باور کردم. پسری که در کنار من بود، مثل پسر من بود و دستیار من بود. در یک اختلاف بسیار بسیار کوچک، که اصلاً اختلاف به حساب نمی آمد کاری کرد که من به این زودی ها نمی توانم آن را به حالت تعادل برگردانم. یعنی می شود جوانی چنین کاری بکند؟ بعد با خودم گفتم: حتی اگر به لحظه انفجار رسیدی، در روحت به کسی اعتماد نکن و آن را برای خودت نگه دار. چون این اعتماد یک زمانی شما را به آنجا می رساند که این قصه ها را باور کنید. (مکث طولانی) دستکاری در حقایق، بحران دستکاری در حقایق.
حجتی: چرا هیچ وقت نخواستید این حقایق را فاش بکنید؟
کیمیایی: بدتر می شود. یکبار این اشتباه را کردم. اصلا توضیح دادن راجع به این مسائل کار را بدتر می کند. اینکه می گویم ما در بحران شایعه زندگی می کنیم یعنی همین، ما الآن توی این بحران هستیم. بله… و هست و خیلی زیاد هم هست… (مکث)… اینکه شما را منتسب کنند به یک جریانی که برای خودتان مشمئزکننده است و حقایق را واژگون کنند… من از آن تاریخ به بعد از آن ماجرا به عنوان « حقایق دست ساز» یاد کرده ام.
حجتی: برای من سخت است که راجع به موضوعی بپرسم که شما با آن دچار بحران شدید. چند سال پیش گویا دو سال پیش امید روحانی با شما گفت و گویی کرد که در آن به این موضوع اشاره کردید. اما همه چیز را صریح نگفتید. در آن گفت و گو باز هم آن ابهام وجود داشت. اینکه آن موضوع واقعیت داشته یا نداشته. بالاخره آیا حاضرید روزی به این سؤوال پاسخ دهید و همه چیز واضح و روشن بیان شود؟ شایعات شاید به این خاطر دامن زده می شود که کسی پاسخ صریح نمی دهد.
کیمیایی: آقای حجتی، این حیطه در آتش است و شما از هر طرف به این حیطه نزدیک شوید آن آتش دامان شما را می گیرد و کسی که در آن تاریخ آن آتش را روشن کرد خیلی آگاهانه این کار را کرد. خیلی دانشته این کار را کرد. بعدها فهمیدم که من در این ماجرا تنها نبودم بلکه خیلی های دیگر هم بودند؛ خیلی از هنرمندان سینما، از تئاتر، از نقاشی و ادبیات… بله، من تنها نبودم.
حجتی: یعنی خیلی ها را برای آن ماجرای سعید امامی آماده کرده بود؟
کیمیایی: بله دقیقا… (آه می کشد) عرض کردم که آن حیطه، حیطه آتش است. اجازه بدهید ما از کنارش رد شویم.

-----------------
ماخذ: http://passionofanna.wordpress.com/2011/08/22/بازخوانی-گفت-و-گوی-روزنامه-نوروز-با-مسع/

۱۳۹۰ خرداد ۲۳, دوشنبه

هرجور حساب کنیم، علت تجاوز به زنان خودشان هستند

در پی تجاوز به پنج زن در اصفهان، در روز 21 خرداد، سرهنگ حسین حسین زاده به خبرگزاری ایسنا گفت:
"پلیس اعتقاد دارد که بسیاری از بزه‌دیدگان، خود موجب بروز پدیده مجرمانه می شوند، به طوری که اگر در این حادثه خانم ها حد اقل حجاب را در این باغ رعایت کرده بودند، شاید مورد آزار و اذیت قرار نمی گرفتند."

من به جناب سرهنگ اعتراض دارم! ایشان فکر می‌کنند که ما مردها احمقیم و اگر یک زن چادر سرش کند ما دیگر نمی‌فهمیم که زیر آن چادر چه خبر است.
ما نه تنها می‌دانیم، بلکه دائما به آن می‌اندیشیم. قوه تخیل ما مردها بسیار عالی کار می‌کند و من از این بابت از خداوند سپاسگزارم. چه بسا ما مردها مواضع به شدت پوشیده این خانومهای محجبه را بسیار بهتر از آنچه که هست تجسم می‌کنیم و این می‌تواند برای آن خانم محجبه خطر آفرین شود. لذا من همینجا اعلام می‌کنم که خودشان مسئول عواقب حجابشان هستند.
راستی آقای سرهنگ! فرضا که خانمها حجاب خود را سخت بپوشانند، با صدایشان می‌خواهند چه‌کار کنند؟ با آن خنده‌هایی که حتی سنگ را به تفکر وامی‌دارد چه می‌کنند؟ حتی گریه‌ و ضجه‌هایشان هم در مواردی باعث شده که من به افکار حرام مشغول شوم. خلاصه آنکه زن با حجاب باشد من یک جور تحریک می‌شوم، بی‌حجاب باشد یک شکل دیگر. بخندد من به یک حرام می‌افتم، بگرید به حرامی دیگر. ناز کند یک جور به نشاط جنسی می‌رسم، خشم بگیرید طور دیگر. آری! تمام اینها جرقه‌ایست که فکر یک مرد را به کار می‌اندازد. و وقتی ماشین تفکر یک مرد با ایمان به کار افتاد دیگر مرزی برای مهار تخیلاتش وجود ندارد. خلاصه آنکه اگر فردا من به یک زنی که خودش را در گونی پیچیده بود تجاوز کردم، همه بدانند که تقصیر خودش بود، چه که حجاب ایشان باعث نشاط جنسی حقیر گردیده بود و این نشاط جنسی که وی موجب آن شد، باعث اقدام حقیر به امر تجاوز گردیده است.
راستی این را هم بگویم، اگر بعد از تجاوز متوجه شوم که این زن از جمال و زیبایی  برخوردار نبوده است، و با حجاب خود مرا فریب داده است، این حق را برای خود محفوظ می‌دارم که از ایشان بخاطر این کلاهبرداری، و سو استفاده جنسی به دادگاه شکایت برم. مطمئنا ریاست دادگاه هم آنرا تصدیق خواهد کرد

بانوان محترم بدانند که ما مردها همه‌جا هستیم، و ما، لامصب، همش فکر می‌کنیم! وقانون نویس هم خوشبختانه مثل ما فکر می‌کند. هر وقت مردی را دیدید که سر به گریبان مراقبت فرو برده است، از او بگریزید قبل از آنکه سر از گریبان مراقبت فرا‌ آورد به شما نشان بدهد که به چه فکر می‌کرده است.

۱۳۹۰ خرداد ۱۱, چهارشنبه

همنوازی تار محمد رضا لطفی و حسین علیزاده


کمتر اتفاق می‌افته که دوپادشاه در اقلیمی بگنجند. لطفی و علیزاده نوازندگان قدر تار و سه تار هستند که از این قاعده‌ استثنا نبودند. لطفی و علیزاده وقتی در چاوش همکاری می‌کردند در چند برنامه گروهی باهم نواختند. بعضا برای ساخته‌های یکدیگر هم نوازندگی کردند ولی بعد از انحلال چاوش حدود سی‌سال پیش تا کنون تنها از یک اثر دونوازی شنیده بودم. این اثر هم ظاهرا کنسرتی ‌است که در آمریکا باهم روی صحنه رفتند.
فایل صوتی زیر اگه دونوازی علیزاده و لطفی باشه باید همین کنسرت مزبور باشه. حضور لطفی در این اثر برای من تقریبا واضح است، اما از علیزاده جز یکی دو ملودی زیبا که در تکنوازی‌های دیگه نواختشون من نمی‌توانم رد پایی بیابم.

Mohammad Reza Lotfi - Lotfi&Alizadeh Hamnavazi        Kordi BabaTaher

Powered by mp3skull.com

۱۳۹۰ خرداد ۱۰, سه‌شنبه

دختر عزت‌الله سحابی را کشتند!

دیکتاتورها در اثر اشتباه سقوط می‌کنند؛ نمی‌دونم از کجا اینو شنیدم
خبر رو در فیس بوک احمد باطبی خوندم، لینک باز نمی‌شد، عکسی هم که بود از مصدق بود. باور نکردم
روی بالاترین هم خبری نبود.
در زیر لینک یکی از بچه‌ها خبر رو نوشتم؛ خواستم ببینم که درسته یا نه
وقتی به صفحه اصلی برگشتم موضوع داغ زده بودند
به تمومشون پلاس دادم و اومدم بیرون توی فیس بوک
الان هم هرچی سعی می‌کنم بالاترین بالا نمی‌آد؟!
ایران بازهم آبستن شد، امیدوارم بار آخرش باشه
ساعت ۴۶ دقیقه بامداد روز چهارشنبه اول جون ۲۰۱۱ میلادی
کی می‌دونه تیتر اخبار فردا چه خواهد بود.... آیا شاهد تغییرات بزرگی‌ هستم؟

۱۳۹۰ فروردین ۲۲, دوشنبه

عکسهای تاریخی بهایی

بیشتر عکسهای تاریخی زیر از وبلاگ worldwide community of Bahaullah برداشته شدند

سال ۱۳۰۰ شمسی، عده‌ای از بهائیان تهران به مناسبت آغاز بنای حظیر‌ه القدس تهران گردهم آمدند.  در سال 1334 محمد رضا شاه در برابر ملایان مرتجع تسلیم شد و فلسفی آخوند  کلنگ ویران کردنش را  زد 
کنفرانس اتحاد بین نژادها که درسال ۱۹۳۱ میلادی در نیویورک توسط محفل بهاییان این شهر برای
بهبود رابطه سیاه و سفید برگزار شد


روح‌الله ورقا و پدرش در غل و زنجیر- از شهدای اولیه امر بهایی
اولین بهائیان تبریز ۱۲۷۰ خورشیدی...ردیف سوم نفر سوم از طرف راست میرزا محمد علی ورقا، و ردیف اول نفر دوم از طرف چپ پسرش روح‌الله ورقا که هردو از شهدای امر بهایی هستند(عکس بالا)
سال ۱۹۰۹ میلادی- کلاس درس اخلاق نونهالان بهایی در شیکاگو

اولین بهاییان ژاپنی. این عکس در کالیفرنیا در سال ۱۹۲۰ در زمان سفرهای تبلیغی عبدالبها به آمریکای شمالی برداشته شد.
 عبدالبها نامهای فارسی به سه پسر بزرگتر عنایت فرمودند
Yuri Mochizuki اولین بانوی بهایی از ژاپن





برای دیدن عکسهای بیشتر این بلاگ سر بزنید

۱۳۹۰ فروردین ۱۴, یکشنبه

من دوست دارم...

«...من دوست دارم يک روزی ميليون ها نفر از مردم ايران فقط با حمل یک علامت سئوال و بدون هيچ شعاری به خيابان ها بيايند»


رفیع پیتز به نقل از رادیو فردا

۱۳۸۹ بهمن ۲۶, سه‌شنبه

خیزش در اصطبل رهبری بر علیه فتنه


بعد از این بر سر این مجلسیان باید رید
به چنین مجلس و بر کر و فرش باید رید

اگر این مجلس احشام بود راس امور


از توک پاش الی فرق ســـرش باید رید
گر ندارد ضرر ونفع به میهن مجلس
بهر این ملک به نفع و ضـررش باید رید
لاریجانی که خود از زمره فیلسوفان است
از الف تا به ییٍ فلسفـــــــه‌اش باید رید
باهنر بین که چه از فرط زدن مدهوش است
تا که کیفور شود بر دهنــــــــــــش باید رید
این حرارت که به خود مهدی کوچک دارد
تا که خاموش شود بر شـررش باید رید
به حسینی نتوان کرد جســـــــــارت اما
مستحبن به سر پر خطــــرش باید رید
پدر ملت ایران اگر این بی پدر است
بر چنین ملـت و روح پدرش باید رید
آن که بگرفته از او تا کمر ایران گه
به مکافات الی تا کمرش باید رید
-----------------------
شعر میرزاده عشقی در هیچ دوره‌ای چنین مناسب حال نبوده است، لذا با کمی تغییر و جرح و تعدیل به مناسبت آورده شد

۱۳۸۹ بهمن ۲۱, پنجشنبه

آقای دادستان!

آقای دادستان! آیا زنان این سرزمین بر مردان حکومت حلال شده اند؟
هجوم مامورین به منزل وی برای دستگیری همسرش
تقی رحمانی

آقای دادستان! آیا زنان این سرزمین بر مردان حکومت حلال شده‌اند

نامه‌ای خواندنی و ماندنیست. اما این یک جمله فوق، که بیشتر سایتها تیترش کرده‌اند، از آن جملاتیست که یک هجده چرخ هم برای حمل معنا و زیبایی‌اش کم است.
اول اینکه کوتاه و بی‌پروا، و از ناحیه قدرت ادا شده است.
دوم اینکه زیبایی اسطوره‌ شناسانه‌ای دارد؛ چون زنان سرزمینش را در مقابل مردان حکومت قرار می‌دهد. تاریخ و اسطوره ما پراست از داستانهایی از این دست که روایت شجاعت و آزادگی زنان دلیر سرزمینمان در مقابل هجوم مردان بیگانه هستند. البته چاشنی مذهبی موضوع هم بسیار قویست.
سوم اینکه حکومت ایران را بدون چانه زنی، واضحا حکومتی بیگانه نمایش می‌دهد و وانمود می‌کند که مخاطبش هم از این موضوع آگاهی دارد
 چهارم اینکه ظلم حکومت به عنوان واقعیتی انکار ناپذیر بیان می‌شود
پنجم اینکه گوینده آن، چنانچه در عکس می‌بینید، صورتی معصوم دارد که تاثیر آن را دوچندان می‌کند
به امید آزادی تقی رحمانی، و تمام زندانیان سیاسی و عقیدتی
به امید پیروزی تمام آزادی‌خواهان
به امید رهایی سرزمینمان از چنگ بیدادگران

۱۳۸۹ بهمن ۹, شنبه

زنان تونس نگران اسلامگرایی!

در اخبار آمده بود که صدها زن در تونس دست به تظاهرات زدند تا نگرانی‌شان را از بازگشت اسلامگرایی در تونس نشان دهند
http://news.yahoo.com/s/afp/20110129/wl_afp/tunisiapoliticsunrest
تاریخ ایران در حال تکرار در تونس می‌باشد. در ابتدای انقلاب ایران هم شبیه این راهپیمایی ها اتفاق افتاد. دیری نخواهد پایید که مردم تونس هم خود را در شرایطی شبیه امروز ایران خواهند دید


----------

TUNIS (AFP) – Prime Minister Mohammed Ghannouchi vowed a transition to democracy as hundreds of women rallied on Saturday in the Tunisian capital to express their fears of an Islamist resurgence.
Women's groups took to the streets of Tunis to defend the extensive rights for which they have fought for more than half a century, on the eve of the return of Islamist leader Rached Ghannouchi from exile.
Actresses, university lecturers and human rights campaigners said they wanted to make sure their rights stay intact despite the recent upheavals.
Rached Ghannouchi, the leader of Ennahdha (Awakening) movement, is due in Tunis on Sunday, having fled the country in the early 1990s after Ben Ali cracked down on Islamists, which is still officially banned.
"We want to send an important message to the Islamists, especially those from the Ennahdha movement -- that we are not ready to pull back on or abandon our rights," said Sabah Mahmoudi, a university lecturer.
Relative calm returned to Tunisia's capital a day after a new transition cabinet was sworn in and interim Prime Minister Mohammed Ghannouchi vowed a transition to democracy and an economic revival.
After violent clashes with police Friday, only a few dozen youths were out protesting against the "brutality" of police treatment after soldiers sealed off the city's Medina market area where much of the violence took place.
Police fired tear gas later on Saturday after some youths attacked shops.
In northwestern Tunisia, two policemen and a soldier were hurt in clashes with demonstrators who set fire to a local police headquarters late Friday, the TAP state news agency reported Saturday.
Security forces later succeeded in restoring calm, TAP said.
For its part, Human Rights Watch on Saturday called on the interim government to urgently investigate the killings of protesters by security forces earlier this month by the old regime.
"The units and commanders responsible for these apparently unlawful killings should be identified and held accountable," Eric Goldstein, deputy Middle East and North Africa director for the New York-based watchdog, said in Tunis.
The group said it had found evidence of at least 21 people killed with live ammunition earlier this month in the cities of Kasserine and Tala.
Tunisia's caretaker government said earlier that 78 people had been killed in total: the United Nations has said at least 100 people lost their lives.
Ghannouchi went on air late Friday to defend his reshuffled cabinet, saying talks on its composition had been opened "to all parties" including those from politics, civil society and universities.
"The two essential challenges facing Tunisia are the transition to democracy and relaunching economic activity" he told private television channel Nesma.
The country "has all the means necessary to succeed in this democratic transition that will allow all Tunisians, all political associations, to express themselves in complete freedom and to choose their leader after this transition phase," Ghannouchi said.
The 69-year-old prime minister -- a holdover from the Ben Ali regime who has been in office since 1999 -- has promised to hold democratic elections within six months.
Austria meanwhile announced it was freezing any possible assets belonging to Ben Ali, his wife Leila Trabelsiand close friends and relatives.
Switzerland has taken similar steps and the European Union is poised to do likewise.
On Wednesday, Tunis issued an international arrest warrant for Ben Ali, who with his wife and other members of his once all-powerful family is accused of illegally acquiring assets and transferring funds abroad during his 23-year rule.
Ben Ali fled to Saudi Arabia January 14 and 33 members of his extended family have been arrested in Tunisia.


۱۳۸۹ دی ۲۱, سه‌شنبه

از میان اخبار

در یک ماه گذشته چیزای زیادی اتفاق افتاد که فرصت نوشتن در مورد اونها نداشتم. یکی دوتاش در ذهنم مونده.
اولیش ماجرای ویکی لیکس و مواضع سارا پلین قبل از دستگیری جولیان سانژ هست. سارا پلین از CIA تقاضا کرد که در صورت ممکن این آقا را بدزدند و برای محاکمه به آمریکا بیارن و اگر هم این کار ممکن نیست دست به ترور و کشتن جولیا سانژ بزنند. این موضع منو به یاد فتوای آقای خمینی درباره سلمان رشدی انداخت. تقاضای قتل یک فرد به شکل غیر قانونی. البته در مورد خمینی موضوع بیشتر قابل قبول بود چرا که قانون اساسی ایران این اختیار را به ایشان داده بود که چنین مواضعی را مطرح کنه. اما مواضع سارا پلین، که کاندیدای معاونت ریاست جمهوری در انتخابات سال ۲۰۰۸ آمریکا بود، از لحاظ قانون اساسی آمریکا یک جرم محسوب می‌شه.
دوم ماجرای خودکشی علیرضا پهلوی هست. روزی که خبر رو شنیدم، واکنشهای خبری به موضوع توجهم را جلب کرد. به اخوی زنگ زدم و کمی درباره موضوع صحبت کردیم. گفتم به نظر می‌آد که مردم از معامله‌ای که با خانواده پهلوی کردند شرمگین هستند. امروز مقاله رادیو فردا رو درباره مرگ علیرضا پهلوی می‌خوندم. دیدم دکتر کاظم علمداری هم به همین موضوع اشاره کرد.


۱۳۸۹ دی ۱۲, یکشنبه

این منشور دوار

امروز گفت‌و گوی حسین نوش‌آذر با علی عصمتی زمانی، کارگردان فیلم «اوریون» را می‌خواندم. سوال و جوابها بسیار فلسفی و جالب بود:

نوش آذر: بنای فیلم شما بر رابطه‌ی عاشقانه استادی با یک دختر دانشجوست. در پایان هم معلوم می‌شود که کل این رابطه بر یک سؤتفاهم استوار بوده. با ‌شناختی که از محیط‌های دانشجویی و روابط جوان‌ها با هم دارید، فکر می‌کنید تا چه حد عشق‌ها در ایران واقعی است؟
زمانی: بخشی از جامعه‌ی ایران از اعتقادات مذهبی و ارزش‌های سنتی تهی شده و مثل بادکنکی ترکیده در دست کودکی گریان آویزان مانده است و متأسفانه این خلأ هنوز با ارزش‌های نوین پر نشده است. ما از سنت در جاذبه‌ای معکوس به ناگاه به مدرنیسم پرت شده‌ایم و اینجا به‌جایی آنقدر سریع بوده که استخوان‌هایمان خرد شده است. جامعه‌ی ما فعلا از سر تا پا گچ گرفته شده و تا مدتی که استخوان‌ها ترمیم شود هیچ چیز در جامعه‌ی ما حقیقی نیست. جامعه‌ی ما باید چند ماهی که روی تخت خوابیده و دوران نقاهت را سر می‌کند از وقتش استفاده کند و کمی مطالعه کند؛ بفهمد سنت چه مشکلاتی داشته که جامعه‌ی غربی به دامن مدرنیسم پناه برده است و واقعاً مدرنیسم چیست. نقدهایی که در این قرن به مدرنیسم شده، چه بوده که کمی عقب‌نشینی کرده و باز هم به ریشه‌ها برگشته و ملقمه‌ای به نام پسامدرنیسم آفریده شده. جامعه‌ی ما باید کمی جامعه‌شناسی، ادبیات و شعر بخواند تا بتواند انسان‌های بهتری را در دامن خود پرورش دهد. تا آن زمان نه تنها عشق‌ها بلکه تمامی اعتقادات مردم هم می‌تواند تقلبی باشد. دختر و پسر فیلم من مشت نمونه‌ی این خروار هستند. آدم‌هایی که سردرگم‌اند و تکلیفشان با خودشان هم مشخص نیست، اما در مقابل آنها آدم‌های سنتی و مذهبی که خانواده، همسایه‌ها و حتی پلیس‌ها را تشکیل می‌دهند کاملاً ارزش‌های خود را می‌شناسند و می‌دانند باید به چه هنجارهایی مقید باشند.